چهارشنبه, نوامبر 12, 2025

چرا زن‌ستیزی و هموفوبیا هنوز وجود دارند؟ داستان قدرت، سلطه و نابرابری

زن‌ستیزی و کوییرستیزی هنوز زنده‌اند، چون بر تنه‌ یکی از قدیمی‌ترین ساختارهای قدرت تاریخ بشر ریشه دارند؛ مردسالاری. این نظم از آغاز تاریخ تا به امروز، بدن، میل و تصمیم زنان و رنگین‌کمانی‌ها‌ را ملک خود دانسته است.

در این منطق، مرد فاعل برتر و معیار انسان کامل است؛ هر کس شبیه او نباشد، «دیگری» یا تهدید محسوب می‌شود. زن باید مطیع باشد، چون به مالکیت مرد درمی‌آید و کوییرها، چون از نقش‌های از پیش‌ تعیین‌شده سرپیچی می‌کنند، باید حذف یا تحقیر شوند.

حکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی، با آمیختن مذهب و قدرت سیاسی مردانه، این سلطه را قانون کرده‌اند و مردانگی سمی را ترویج می‌دهند. در چنین نگاهی، بدن زن ملک خصوصی مرد است و عشق یا هویت خارج از الگوی دگرجنس‌گرا، جرم تلقی می‌شود.

اما پشت این تعصب، فقط باور مذهبی نیست، ترس از برابری است. ترس از جهانی که در آن کسی حاضر نباشد فرمان‌بردار سلطه باشد. همه‌ی مبارزات تاریخی برای بهبود وضعیت زنان، با مقاومت حکومت‌ها و ساختارهای قدرت سلطه‌گر روبه‌رو بوده و ناگزیر به چالش با کلیت نظام بدل شده‌اند. مادامی که ریشه‌های سیاسی و اقتصادی زن‌ستیزی قطع نشود، مردسالاری، هرچند در لباس‌های تازه، به بقای خود ادامه می‌دهد.

با این وجود باید توجه داشت که این ساختار فقط در نهاد حکومت زنده نیست؛ در ذهن و رفتار مردان هم تکرار می‌شود. مردانی که به هر درجه با مردسالاری همراهی کرده‌اند، خود بخشی از چرخه‌ بازتولید ستم بوده‌اند. هر شوخی جنسیت‌زده، هر قضاوت درباره بدن یا پوشش زن، هر سکوت در برابر تحقیر کوییرها، ادامه‌ی همان سلطه‌ی قدیمی است. رهایی، زمانی آغاز می‌شود که مردان از نقش تاریخی «جنس برتر» عبور کرده و انسانیت را جایگزین مردانگی کنند.

جنبش‌های سیاسی و اجتماعی در این دگرگونی نقش اساسی دارند؛ چنان‌که پس از انقلاب زن زندگی آزادی، زنان به نماد رهایی و تغییر وضع موجود بدل شدند و برابری جنسیتی به پرچم مبارزه علیه جمهوری اسلامی و دستیابی به آزادی، برابری، انسانیت و عدالت تبدیل شد.

مطالب مرتبط

درباره ما