جمهوری اسلامی شامگاه سهشنبه ۱۰ مهرماه در انتقام از هلاکت حسن نصراله، اسماعیل هنیه، صدها تروریست نیابتیاش و شکستهای پیدرپی در لبنان؛ بیش از ۱۸۰ موشک بالستیک از خاک ایران روانه اسرائیل کرد و سوت آغاز فضایی دوچندان نزدیکتر به جنگی بزرگ در منطقه را به صدا درآورد.
نتیجه نظامی این حمله موشکی پر سر و صدای جمهوری اسلامی اما، چیزی جز شکستی بزرگ برای حکومت نبود؛ بنا به آمار رسمی تنها کشته این حمله یک شهروند فلسطینی ساکن کرانه باختری بوده، در خاک اسرائیل چندین زخمی به جا گذاشته و موشکهایی هم که به زمین خوردهاند، خسارت جدی به بار نیاورده است.
این حمله موشکی رژیم به رغم تمامی هشدارهای قبلی اسرائیل و غرب، به نظر میرسد اقدامی نظامی از سوی حکومت برای کاهش فشارهای سیاسی پس از کشتهشدن حسن نصراله، از جانب بدنه اصولگرای نظام در داخل کشور و نیز پاسخی بوده است به اعتراضات گسترده نیروهای نیابتیاش در منطقه که این روزها خامنهای و کلیت جمهوری اسلامی را متهم میکردند که نیروهایش در لبنان، غزه، یمن، سوریه و عراق را تنها برای حیات و بقای خود به بازی گرفته است.
به همین اعتبار، حکومت اسلامی در مخمصهای سخت گرفتار و ناچار بود برای حفظ نیروهای خود در ایران و خاورمیانه، دست به حملهای بزند که خود این حمله میتواند باعث روندی شدیدتر باشد که کل این تشکیلات و نظامش در ایران را با سرعتی بیشتر نابود کند.
با این وجود شواهد و اظهارنظر مقامات اسرائیل و دولتهای غربی حاکی از آن است که در روزهای پیش رو، جمهوری اسلامی از نظر نظامی تاوان سختی خواهد داد و حملات مستقیم و هدفمندی در خاک ایران اتفاق خواهد افتاد. به این ترتیب حکومت اسلامی شرایطی ایجاد کرده که سایه جنگ را بالای سر جامعه ایران نگهداشته و شاید به گمان خود میتواند از این فضای میلیتاریزه ایجاد شده یکبار دیگر برای سرکوب داخلی و بقای خود بهره ببرد؛ شرایطی جنگی که زمانی در برابر رژیم صدام برای سرکوب انقلاب ۵۷ استفاده کرد ولی این بار این روند میتواند منجر به تضعیف حکومت در سطوح مختلف شود و مردم از این فرصت استفاده کرده و مسیر سرنگونی حکومت از طریق پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی را رقم بزنند؛ چرا که حکومت به خوبی میداند با هر درجه تضعیف نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی، مردم تعرض گستردهای علیه رژیم را آغاز میکنند.
شرایط سیاسی و نظامی در خاورمیانه به نقطهای بازگشتناپذیر رسیده و تداوم جنگ منطقهای از یک سو و فضای اعتراضی انفجاری در داخل کشور از سوی دیگر، به مساله حیات و ممات جمهوری اسلامی تبدیل شده است؛ حکومت باید برای جلوگیری از نابودی ارکان تروریسمی که طی چهار دهه در منطقه بنا کرده است، یا تا آخر بجنگد یا همین امروز تسلیم شود.
در مقابل این وضعیت، طبیعی است که مردم ایران نه جنگ میخواهند نه جمهوری اسلامی را. با این وجود، در دل این شرایط حساس سیاسی که تضعیف روزافزون جمهوری اسلامی پیشفرض آن است، مردم ایران میتوانند و باید نقشی تعیینکننده ایجاد کنند که نه تنها بر فضای جنگی ایجاد شده غلبه کند، بلکه از شر جمهوری اسلامی هم خلاص شوند. نقش مردم از این جهت یک عنصر حیاتی تلقی میشود که سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق به پیروزی رساندن انقلاب زن زندگی آزادی، کلید اصلی خشکاندن ریشه تروریسم اسلامی و جنبش اسلام سیاسی در منطقه است؛ به همین معنا، سرنگونی انقلابی حکومت در ایران، قطعه اصلی پازل راهحل جهانی مسئله بحرانهای تمامنشدنی خاورمیانه است.
بنابراین در شرایط کنونی و در پاسخ به شرایط جنگی ایجاد شده توسط جمهوری اسلامی، مردم ایران باید از طریق سازماندهی اعتراضات و اعتصابات در داخل کشور، فروریزی پایههای لرزان حکومت را تسهیل و تسریع کنند. در شرایطی که حکومت در منطقه زیر ضرب بیشترین فشارها است، در داخل کشور باید تمامی ابزارهای اعتراضی که در دو سال گذشته به کرات از آنها استفاده کردهایم را علیه رژیم به کار ببندیم.
در خارج کشور هم ایرانیان آزادیخواه با سازماندهی اعتراضات بزرگ، میتوانند نقش مهمی در راستای بایکوت جمهوری اسلامی و تروریستی شناخته شدن سپاه پاسداران در عرصه بینالمللی ایفا کنند. به عبارتی، شکستهای متوالی حکومت در منطقه و انزوای روزافزونش در سطح جهانی، باید هر چه زودتر با اعتراضات گسترده مردم تکمیل شود و حکومت اسلامی را از هر سو مورد محاصره قرار دهد.
سازمان جوانان کمونیست
۱۳ مهر ۱۴۰۳
۴ اکتبر ۲۰۲۴