از قدیم گفتهاند وقتی که بدن انسان کارایی خود را از دست میدهد، زبانش دراز و درازتر میشود. در طول تاریخ هم کم نبودهاند شکست خوردگانی که به جای پذیرش شکست، طرف پیروز ماجرا را بازنده معرفی کردهاند. در این راستای تکراری تاریخ، این بار نوبت به مسعود پزشکیان رسیده که روز ۳۱ تیرماه در جریان نطق خود در مجلس اسلامی چنین گفت:
«امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علیرغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوقها میکردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدمهایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند.»
این صحبتهای پزشکیان باعث شد که حامیان او، اصلاحطلبان و رایدهندگان در واکنش اعتراضی خواستار عذرخواهی او شوند؛ تا جایی که رئیس جمهور منصوب خامنهای در صفحه اکس خود با یک عقبنشینی نسبی گفت: «دشمنان مردم ایران تمام تلاششان را کردند تا نگذارند مردم پای صندوقها بیایند. حساب مردم شریفی که به هر دلیلی ناراضی هستند، از دشمنان و بددلان جداست. وظیفه دولت ایران پیگیری مطالبات به حق تمام مردم است.»
اما ما اکثریت مطلق مردم ایران که رایمان سرنگونی و پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی است، با آمدن پزشکیان نه تنها احساس تودهنی و مشت خوردن نکردیم؛ بلکه شاهد بودیم که ظرف چند روز، تبیین و تحلیل پیش از انتخاباتمان، درست از آب درآمد. در واقع اگر کسی هم این وسط تودهنی خورده باشد، جمهوری اسلامی از عدم مشارکت مردم در مضحکه انتخاباتش ضربه کاری از سوی جامعه به او وارد شد که به قول قالیباف، آثار آن چنان عمیق و بلندمدت است که نظام حالا حالاها از پس «جمع کردن» آن برنمیآید.
این وسط پزشکیان میماند و قماری که کرده و همه تخممرغهایش را در سبد خامنهای گذاشته. پیش از این اصولگرایان (از هر جناحی) که بنا به تعریف روی خوشی به دولتش نشان نمیدادند؛ این بار رایدهندگانش و بخشهایی از اصلاحطلبان را هم از خود رویگردان کرده است. وگرنه ما مردم که در حال گره کردن مشتهایمان هستیم تا در نبرد نهایی با حکومت، آخرین و کاریترین مشت را به جمهوری اسلامی بزنیم.