اختلافات درون جمهوری اسلامی بر سر رابطه با روسیه و چین بار دیگر علنی شده است. پس از بالا گرفتن انتقادات به روسیه توسط چهرههایی چون حسن روحانی و محمدجواد ظریف، محمدباقر قالیباف و جریان موسوم به «انقلابی» در مقابل آنان صفآرایی کردهاند.
یک سوی این جدال مدافع تعامل با غرب و آمریکا است و سوی دیگر همچنان رویای اتحاد با شرق(چین و روسیه) علیه آمریکا و غرب را در سر میپروراند. فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس اسلامی، گفته است که «روسیه هیچگاه متحد راهبردی ایران نبوده و در همه بحرانها ایران را تنها گذاشته است.» با این حال، مقاماتی مانند کاظم جلالی و عباس مقتدایی، تلاش برای نزدیک شدن به چین و روسیه را «نشانه بلوغ» دانسته و هر انتقادی به این سیاست را «ضد منافع ملی» میخوانند.
اما در دنیای واقع، چین و روسیه برخلاف تبلیغات رسمی حکومت، هیچگاه رابطهای راهبردی با جمهوری اسلامی نداشتهاند و خواهان چنین رابطهای هم نبودهاند. در تمام بیستوپنج سال گذشته، در شورای امنیت سازمان ملل علیه برنامه اتمی جمهوری اسلامی رأی دادهاند، از تحریمها حمایت کردهاند و همواره در کنار نظم جهانی علیه برنامه اتمی و موشکی جمهوری اسلامی ایستادهاند.
روسیه با جمهوری اسلامی کمترین سطح مبادلات اقتصادی را دارد؛ رقمی که به زحمت به چند میلیارد دلار میرسد. چین نیز طبق گزارشها، ممکن است بهزودی واردات نفت از ایران را برای معامله با دولت ترامپ متوقف کند؛ مسالهای که در آستانه دیدار روسای جمهور چین و آمریکا، خامنهای را بسیار نگران کرده است.
حکومت در تهران با دخیل بستن به ضریح پکن و مسکو، میکوشد از بنبست و انزوای جهانی خود بگریزد، اما این امامزاده شفا نمیدهد. چین و روسیه به هیچ وجه اعتبارشان را خرج نظامی غیرعادی، منزوی و بحرانساز نخواهند کرد. بحران سیاسی جمهوری اسلامی عمیقتر از آن است که فکرش را میکند و به زودی با واقعیت سرنگونی کامل خود مواجه خواهد شد.
