شنبه, می 4, 2024
اصلیاطلاعیه هانقدی بر موضع‌گیری‌های انجام شده علیه دو جایزه ساخاروف و نوبل صلح...

نقدی بر موضع‌گیری‌های انجام شده علیه دو جایزه ساخاروف و نوبل صلح امسال

در روزهای گذشته شاهد بودیم که دو جایزه مهم بین‌المللی صلح نوبل و ساخاروف به نرگس محمدی و مهسا/ژینا امینی (و به یک معنی به انقلاب زن زندگی آزادی و زنان و مردم ایران) اختصاص یافت. بی‌تردید اهدای این دو جایزه از یکسو دستاورد مهمی برای انقلاب زن زندگی آزادی بوده است و بار دیگر توجهات جهانی را به مبارزات زنان، جوانان و بخش وسیعی از مردم ایران علیه جمهوری اسلامی معطوف کرد؛ و از سوی دیگر نفس این اقدام از سوی دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی ضربه محکمی به حکومت اسلامی و حاوی پیامی جدی‌تر از سوی آنها به جمهوری اسلامی بود.

با این وجود همچون سایر فرازها و فرودهای سیاسی در متن تحولات جاری در ایران، اهدای این دو جایزه چندان بی‌حاشیه نبود و بحث‌های زیادی را با خود به همراه داشت. یک طرف این حاشیه‌ها آن طور که انتظار می‌رفت نیروهای سلطنت‌طلب اپوزیسیون بودند که به موازات با تلاش‌های جمهوری اسلامی برای تخطئه این اقدام، موجی در شبکه‌های اجتماعی با هدف اعتبارزدایی از این جوایز و حملات لمپنیستی به افراد برنده این جوایز یا شرکت‌کنندگان در این مراسمات براه انداختند. حساب این جریان حاشیه‌ساز و ماهیت حملات آنها از پیش مشخص است و کارنامه آنها در انقلاب زن زندگی آزادی تاکنون بهتر از تلاش برای تحمیل شعار «مرد میهن آبادی» به مبارزات مردم، پروژه وکالت به رضا پهلوی و سفیدشویی از ساواک و پرویز ثابتی نبوده است. اینها هر چیزی که برای “شاهزاده” نباشد، ارزشی برای آن قائل نیستند و حملات سازمانیافته به آن را شروع می‌کنند.

طرف دیگر این حواشی اما داستانشان کاملا متفاوت است؛ بخشی از جنبش چپ ایران و همینطور تعدادی از خانواده‌های دادخواه هم با واکنش و انتشار متونی اعلام کردند که این جوایز را به رسمیت نمی‌شناسند و از جمله دلایلی هم که برای اتخاذ این موضع برشمرده‌اند عبارت است از: خون عزیزانشان دست‌مایه گروه‌ها، فعالین و احزاب سیاسی شده؛ اهدای این جوایز بخشی از پروسه رهبرسازی برای مردم ایران است؛ در هر دو این مراسم هدف سفیدشویی جنبش دو خرداد (اصطلاح طلبی) و به این معنا خیانت به انقلاب زن زندگی آزادی است؛ و نهایتا اینکه دولت‌ها و نهادهای اهداکننده این جوایز خود شریک جرم جمهوری اسلامی و مماشات‌کنندگان با قاتلین فرزندانشان هستند.

همین اظهارنظرهای خانواده‌های دادخواه کافی بود تا دسته اول یعنی هواداران نظام سلطنت و همین‌طور نظام جمهوری اسلامی فرصت را غنیمت شمرده و با اتکا به خانواده‌های دادخواه، برای مواضع ارتجاعی خود اعتباری جست‌وجو کنند. حال این که عمده این خانواده‌های دادخواه مخالف هر دو دیکتاتوری پهلوی و اسلامی هستند، موضوعی است که در وسط این جنجال‌ها کاملا به حاشیه می‌رود. 

با همه این تفاسیر، در رابطه با بحث‌ها و گفتمان‌های پیش‌آمده باید بر موارد زیر تاکید کرد:

الف: با پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی و انزوای بیشتر بین‌المللی جمهوری اسلامی هر چه بیشتر شاهد چنین جوایز و مناسبت‌هایی از سوی جامعه جهانی در قبال مردم ایران خواهیم بود که باید ارزش آنها به عنوان یک اهرم سیاسی قوی در روند سرنگونی حکومت، مورد توجه ویژه قرار گیرد. دریافت چنین جوایزی یا مواردی دیگر نظیر آبان تریبونال یا دادگاه حمید نوری و مشابه اینها، جمهوری اسلامی را در سطح دنیا هر چه بیشتر رسوا می‌کند.

ب: بنا به تجربه تاریخی در چند دهه گذشته، میزان پختگی سیاسی جامعه ایران در حال حاضر به قدری بالاست که ارزیابی‌های واقع‌بینانه داخلی و خارجی بر این حقیقت صحه می‌گذارد که رهبرتراشی برای مردم ایران کار بسیار سختی است و هیچ دولت یا جریان سیاسی به سادگی نمی‌تواند فرد یا حزب معینی را به انقلاب مردم ایران قالب کند؛ اهداکنندگان جوایز صلح نوبل و ساخاروف هم مشمول همین قاعده هستند.

پ: دیکتاتورها تا آخرین روزهای پیش از سقوط، حامیان بین‌المللی خود را از دست نمی‌دهند. این درسی است که تاریخ به ما می‌دهد. بنابراین ضمن شناخت کامل از سابقه حمایت‌ها و سیاست‌های مماشات‌جویانه دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، باید در نظر داشت که همین دولت‌ها را باید با فشار اعتراضات مردم در داخل کشور پای سیاست بایکوت جمهوری اسلامی و انزوای کاملش در عرصه بین‌المللی آورد. این دولت‌ها ناجیان مردم ایران نیستند؛ بلکه فشار اعتراض مردم ایران آنها را به سمتی سوق می‌دهد که سیاست‌های جدی‌تری علیه حکومت اسلامی اتخاذ کنند.

ت: جنبش دادخواهی در ایران، یک پای اصلی و مهم جنبش سرنگونی علیه جمهوری اسلامی است و اهمیت و تاثیرگذاری آن خصوصا در چند سال اخیر بر هیچ کس پوشیده نیست. با این وجود باید در نظر داشت که سیاست و مکانیسم‌های پیشروی انقلاب منطق و روند حرکتی ویژه خود را دارد و هر که خلاف این روند موضع‌گیری کند، حقانیت‌اش در مسیر واقعی مبارزات از دست خواهد رفت. بنابراین به رغم قدردانی از تلاش‌های ستودنی خانواده‌های دادخواه، باید بگوییم که موضع‌گیری برخی از آنها مشخصا علیه جایزه نوبل صلح امسال می‌تواند به موقعیت و جایگاه آنها که با ایستادگی و مقاومت و اعلام مداوم خواست سرنگونی جمهوری اسلامی بدست آمده، لطمه وارد کند.

هر آنچه گفته شد اما در این واقعیت خللی ایجاد نمی‌کند که دشمن مشترک همه مردم ایران و قریب به اتفاق نیروهای اپوزیسیون یکی است و همگی برای نابودی جمهوری اسلامی گام برمی‌دارند. این مبارزه و مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی طولانی است و فرازها و فرودهای بسیار بیشتری دارد. باید در هر مقطع تاریخ از هر فرصتی برای تضعیف جمهوری اسلامی در داخل کشور و در سطح بین‌المللی استفاده کرده و در عین حال خطرات احتمالی آن را در نظر داشت. نباید لحظه‌ای فراموش کنیم که نبرد با جمهوری اسلامی دوسر دارد؛ این حکومت را هم در داخل باید سرنگون کرد و هم در خارج کشور.

سازمان جوانان کمونیست

۲۴ آذر ۱۴۰۲ 

۱۵ دسامبر ۲۰۲۳

مقالات مرتبط

محبوبترین

آخرین نظرات