در روزها و هفتههای اخیر، گزارشات تکاندهندهای از موج تازه حملات فاشیستی به مهاجرین افغانستانی در شهرهای مختلف ایران منتشر شده است. در شهرستان خور استان فارس، به بهانه قتل عمد یک شهروند «ایرانی»، حملات وسیعی علیه افغانستانیها شکل گرفته که از ضرب و شتم آنها تا به آتش کشیدن منازلشان را در بر گرفته است. در شرق تهران هم رسانهها از آزار عامدانه افراد با پیشینه افغانستانی به بهانههای مختلف گزارش دادهاند. به گونهای که فضایی شدیدا ناامن برای مهاجرین افغانستانی به وجود آمده که برای مصون نگهداشتن خود از خطرات این روزها، یا به خانهنشینی روی آوردهاند یا به گریختن به شهرها و روستاهایی که احساس امنیت بیشتری دارند.
روایتهای مهاجرین افغانستانی از این حکایت دارد که در روزهای اخیر به دلیل احتمال حملات فیزیکی، از حضور در امکان عمومی مثل پارکها پرهیز میکنند و حتی بیرون رفتن از منزل برای اشتغال یا خریدهای ضروری را هم به حداقل رساندهاند. در منطقه ۱۵ تهران گزارش شده که بنرهایی در سطح محلات نصب شده که به این مهاجرین هشدار داده شده که فورا این محله را ترک کنند و از مالکینی که به آنها خانه یا مالی فروخته یا اجاره دادهاند، گفته شده که هر چه سریعتر اموال خود را باز پس گیرند. البته همه چنین حملات وحشیانهای با پشتیبانی جبهه فاشیسم در شبکههای اجتماعی و راهاندازی گفتمانهای نژادپرستانه صورت گرفته است.
آنچه در نگاه اول به نظر میرسد اینکه برخی شهروندان «ایرانی» به دلیل مشاجرات شخصی که با این مهاجرین داشتهاند، به صورتی خودجوش اقدام به آزار افغانستانیها کردهاند. اما آنچه در عمل دارد اتفاق میافتد، فاشیسم سازمانیافته دولتی علیه مهاجرین افغانستانی است که در دل این طرحهای حکومتی، مرتجعترین و نژادپرستترین بخشهای جامعه هم به بازوهای اجرایی آن سیاستها مبدل شدهاند. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی یک در یکسال اخیر یک استراتژی کلان برای اخراج تودهای مهاجرین افغانستانی را آغاز کرده و هر عاملی که بتواند این روند را تسریع کند، به خوبی مورد استفاده قرار داده است.
طبعا فاشیسم دولتی علیه مهاجرین افغانستانی همیشه از ویژگیهای جمهوری اسلامی بوده؛ اما آنچه در ماههای گذشته شاهد آن هستیم از این حد هم فراتر رفته و اهداف تازهای را دنبال میکند:
یک جنبه از این ماجرا مربوط میشود به تلاش حکومت برای به عقب راندن انقلاب زن زندگی آزادی که در جوهر خود مخالف هرگونه تبعیض ملی، قومی یا نژادی است. رژیم با سازماندهی حملاتی پر سر و صدا تلاش میکند که حول افغانستانیستیزی، نیروهای عقبمانده جامعه را بسیج کند و با ایجاد فضای گفتمانی جدید، اذهان عمومی را از روند کلان اوضاع انقلابی در ایران منحرف کند.
از طرف دیگر، بازگشت طالبان به قدرت سیاسی به صورت فزایندهای به تعداد پناهجویان افغانستانی به مقصد ایران اضافه کرده که حکومت درمانده اسلامی ورود آنها را به مثابه تهدیدی برای خود میبینید. از این روست که سیاست اخراج پناهجویان افغانستانی در صفوف دهها و صدها هزار نفره را در پیش گرفته و در این راستا، افزایش حمله به آنها و ناامن کردن فضای زندگی آنها را به مثابه کاتالیزوری میبینید که به خروج خودخواسته مهاجرین از ایران دامن میزند.
در برابر چنین سیاستهای نژادپرستانه حکومت اسلامی علیه مهاجرین باید ایستاد و اهمیت بالایی دارد که تمامی شهروندان برابریطلب، آزادی خواه و انساندوست و گروه ها و تشکلهای مدافع حقوق و برابری انسانها آن را محکوم کنند و با مهاجرین و پناهجویان افغانستانی اعلام همبستگی کنند. در عین حال باید در نظر داشت که حل نهایی بحران کنونی در رابطه با مهاجرین افغانستانی در گرو سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد یک جامعهای آزاد، برابر و انسانی را برای همه افراد (مستقل پیشینه ملی، قومی، فکری، عقدیتی، مذهبی و اتنیکی آنها) فراهم آورد و ریشه تمامی اشکال نژادپرستی و تبعیض در جامعه، از جمله علیه پناهجویان افغانستانی را بخشکاند.
سازمان جوانان کمونیست
۲ مرداد ۱۴۰۳
۲۳ ژوئیه ۲۰۲۴