«با جمهوری اسلامی تا نابودی راهی نیست»؛ این جملهای استعاری است که در سالیان گذشته در فضای سیاسی ایران بارها شنیدهایم. اما آنچه این روزها سیمای واقعی ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی را تشکیل میدهد، استعاری نیست و «نابودی» حکومت دارد لباس واقعیت بر تن میکند.
بحران پس از بحران است که دارد تودههای میلیونی مردم و آن زندگی چندین بار زیر خط فقرشان را به اعماق گردابی میفرستد که ایجادکننده آن نظام جمهوری اسلامی است. از بحرانهای اقتصادی، زیستمحیطی، فرونشست زمین و مواردی شبیه اینها که عموما آثاری بلندمدت دارند که بگذریم؛ این روزها کار به مسائلی بسیار پیشافتاده رسیده که حیات یک جامعه متمدن قرن بیستویکمی را با تهدید جدی روبرو میکند. شاهد هستیم که برق نیست، گاز نیست، آب نیست، سوخت نیست، هوا نیست؛ غذا، رفاه، آزادی و بسیاری دیگر هم که مدتهاست از دسترس عموم خارج شدهاند.
طبعا میزان خسارات و تاثیرات منفی اقتصادی و اجتماعی این وضعیت بر زندگی مردم مفصلا قابل پرداخت است؛ اما آنچه اینجا بر روی آن دست میگذاریم این نکته حیاتی است که حتی با درنظرداشت کارنامه سراسر فلاکتبار جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته، اوضاعی که با آن روبروییم، کیفیت متفاوتی دارد و در پایهایترین شکلی موقعیت رژیم و رابطه حکومت و مردم را وارد فاز تازهای کرده است.
این وضعیت از یکسو تصویرگر وضعیت ورشکسته و درمانده حکومت و در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفتن زیرساختهای اقتصادی جامعه است که نمود آن عدم توانایی حکومت در تامین حداقلهایی چون هوای سالم، برق، گاز و آب است؛ حداقلهایی که تامین آن حتی جزو مطالبات مردم محسوب نمیشود، بلکه وظیفه حکومتهاست. از آن فاجعهبارتر اینکه تمامی مقامات جمهوری اسلامی اذعان کردهاند که پاسخی برای این اوضاع ندارند و بحران موجود در ابعادی بیسابقه، تشدید خواهد شد. این وضعیت حکومتی است که کل ثروت اجتماعی و سرمایههای طبیعی و انسانی کشور را برای بقای خود به یغما برده و حتی به قدری همه چیز غارت شده که شیرازه جامعه عملا دارد از هم میپاشد.
از سوی دیگر باید گفت که تداوم این وضعیت برق، گاز، هوا و سوخت، پتانسیل افزودن تصاعدی بر میزان خشم و اعتراض عمومی مردم را در خود دارد؛ مردمی که در هزار و یک جبهه دیگر با حکومت در جنگاند و حتی انقلابی با پرچم زن زندگی آزادی را برای به زیر کشیدنش آغاز کردهاند. در واقع، عدم تامین امکاناتی مثل برق و گاز؛ از آنجا که با تمامی بخشهای اجتماعی (مستقل از هرگونه تمایز قابلتصور) سر و کار دارد، با افزودن بر شعله خشم عمومی میتواند آغازگر اعتراضات گسترده با مشارکت حداکثری تودههای مردم علیه حکومت باشد و بخشهایی را به خیابانها بکشاند که در دورههای پیشین با ملاحظه بیشتری نسبت به اعتراضات عمل میکردند. نشانههای این آتش زیر خاکستر را میتوان در از سرگیری شعاردهیهای شبانه و برگزاری تجمعات اعتراضی در شهرکهای صنعتی مشاهده کرد؛ اعتراضاتی که به درست، وصل شدن برق را در شعار «مرگ بر خامنهای» جستجو میکنند.
در دل این شرایط که بحرانهای لاینحل سراسر کشور را فراگرفته، سازمان جوانان کمونیست تمامی بخشهای جامعه، فعالین و تشکلهای انقلاب زن زندگی آزادی را فرامیخواند که در اعتراض به وضعیت فلاکتبار کنونی نقشی فعال و دخالتگر داشته باشند. تعطیلی سراسری ناشی از آلودگی هوا و قطعی مکرر برق و گاز، میتواند و باید به صحنه اعتراض عمومی همه ما مردم تبدیل شود. حکومتی که با سقوط بشار اسد و فروریختن «محور مقاومتش»، همه چیزش در خاورمیانه را از دست داده، تلاش دارد تا هر آن چیزی که در دست دهها میلیون مردم ایران باقی مانده، برای حفظ خود، از چنگشان درآورد. در مقابل اما، ما مردم برای حفظ خود، راهی جز سرنگونی حکومت از طریق سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری نداریم.
میگویند انقلاب زمانی روی میدهد که بالاییها دیگر نتوانند و پایینیها هم دیگر نخواهند؛ نخواستن را که ما مردم مدتهاست در خیابان نشان دادهایم، آنچه به نظر میرسد تازه است، اینکه جمهوری اسلامی دیگر به معنای دقیق کلمه «نمیتواند»؛ نتوانستی که فرصتی تاریخی به مردم ایران برای تمام کردن «ماجرا» به دست میدهد.
سازمان جوانان کمونیست
۱ دی ۱۴۰۳
۲۱دسامبر ۲۰۲۴