سؤال مهمی است و باید با صداقت و دقت به آن پاسخ داد. در روزهای اخیر، جامعه ایران با یک رویداد با ابعاد عظیم سیاسی و روانی روبهرو بوده است. حملات نظامی، هشدارهای امنیتی، سایه موشک و پهپاد و جنگنده، شایعات، ترس و اضطراب عمومی. در چنین شرایطی، طبیعیست که واکنش عمومی اعتراضی با کمی تأخیر و به صورت پراکنده شکل یابد؛ این شاید چیزی است بر خلاف تصوری اشتباه که گمان میکرد با اولین ضربات اسرائیل به حکومت، مردم فورا کار را تمام میکنند.
این واقعیت که تا این لحظه حتی در شهرهای غیر از تهران شاهد بروز اعتراضات مردمی نبودهایم، مطلقا نباید به معنای «انفعال» جامعه تعبیر شود. ما شاهد شکلهای روشنی از اعتراض زیر بمبارانها و فضای نظامی بودهایم. از شعارهای شبانه “مرگ بر خامنهای” در تهران، کرج و شهرهای دیگر تا اعتراضات دانشجویی، تعطیلی خودجوش دانشگاهها و عدم حضور کارگران و کارمندان واحدهای تولیدی و خدماتی.
اعتراضات گستردهی خیابانی، نیازمند یک توازن قوای سیاسی نسبی است که ذهنیت عمومی جامعه فضا را برای تعرض به حکومت، مناسب تشخیص دهد؛ یعنی فاکتورهایی مثل فروریختن قامت جمهوری اسلامی، نه تنها در بُعد نظامی بلکه در بُعد قوای سرکوب و سیاسی و اینکه ارگانهای سرکوب اعتراضات مردمی هم کارایی خودشون رو تا حد زیادی از دست دهند و از نظر روانی و در توازن قوا، مردم در برابر با حکومت دست بالا پیدا کنند. به محض رخ دادن چنین تغییر فضا و توازن قوایی، حتما با سازماندهی اعتراضات آشکارتر، گسترده و سراسری در کل ایران روبرو خواهیم شد.
در این لحظه و برای تسریع و تسهیل حرکت مردم به سوی اعتراضات و تعرض به رژیم، نقش نیروهای سیاسی، فعالین، تشکلهای مردمی، گروههای مبارزاتی، سازمانها و احزاب سیاسی تعیینکننده است. ذهنیت جمعی جامعه باید از مرحله اول که مواجهه سریع با این رویداد است، به به سمت «اقدام جمعی» حرکت کند و این تنها با فعالیت، روشنگری، سازماندهی و تقویت امید اجتماعی ممکن است.
ما در آستانه یک تغییر بزرگ هستیم. مبارزات چند سال گذشته بارها نشان داده که خشم مردم ایران، وقتی راه خود را باز کند، با قدرتی تودهای و انقلابی فوران میکند. اکنون وظیفهی ما بسط این افق و چشم انداز در برابر جامعه و فعالین و تشکلها و ایجاد فضای ذهنی و روحیه برای اعتراض، سازمانیابی و آمادگی برای لحظههای سرنوشتساز پیش روی است تا نابودی جمهوری اسلامی را متحقق کنیم.