پس از ۲۲ روز مخفی شدن مطلق و پناه گرفتن در سوراخ موش، علی خامنهای شامگاه ۱۴ تیرماه و آن هم در شب عاشورا در مراسم حکومتی در بیت خود ظاهر شد. حضوری که بیش از آنچه پیام ثبات نظام جمهوری اسلامی باشد، نشاندهنده بیپناهی و بیچارگی یک حکومت از همپاشیده و درماندگی حامیانش بود.
در نظامی که نشانههای حیات رهبرش و نمردن او را «دستاورد» میداند، نفس زنده بودن به آخرین برگ تبلیغاتیاش بدل شده است. رسانهها و مقامات حکومتی، با روایتهای پرزرقوبرق و احساسی از این «ظهور» پس از غیبتی صغری، تلاش میکنند شکستهای نظامی، سیاسی و اجتماعی اخیر رهبر نظامشان را پشت نمایشی مذهبی پنهان کنند؛ نمایشی مضحک و متعفن که این روزها به رنگ ملیگرایی و «ایران ایران» هم آغشته شده است.
آنچه در این مراسم دیده شد، نه بازگشت رهبری مقتدر، که نمایش درماندگی نظامیست که دیگر نه تنها قادر نیست خامنهای را بهعنوان راهحل ابربحرانهای بیسابقهاش عرضه کند، بلکه رهبرش با دستفرمانی که ماشین نظام را به ته دره برده، خود به این بحرانها افزوده است.
خامنهای امروز، جسد سیاسی متحرکی است که نه توان مداخله دارد، نه اقتدار گذشته را و نه مشروعیتی برای وحدتآفرینی در صفوف نظام جمهوری اسلامی. او دیگر نه مرجع تصمیم است، نه رهبر ایدئولوژیک؛ فقط نمادیست از پایان یک نظم پوسیده و نشانهای از سقوط سریع جمهوری اسلامی و حامیانش. این حضور، نه نشانه قدرت، بلکه نماد تعفن طولانی یک مرگ سیاسی اعلامنشده است.