در حالی که جغرافیای ایران با شدیدترین خشکسالی دهههای اخیر دستوپنجه نرم میکند، سدهای حیاتی کشور یکییکی به آستانه خشکشدن رسیدهاند؛ از جمله سد ماملو که بنابر اعلام رسمی تنها برای یک ماه آینده ذخیره دارد. بیش از ۷ سد مهم زیر ۱۰ درصد ظرفیت هستند، و برخی سدها در فارس و هرمزگان کاملاً خشک شدهاند. کاهش ۴۴ درصدی بارندگی نسبت به میانگین، همزمان با بحران ذخایر زیرزمینی، فرونشست زمین و وابستگی خطرناک بخش کشاورزی به آبیاری سنتی، ایران را به سمت فاجعهای تمامعیار سوق میدهد. تهران برای پنجمین سال متوالی در خشکسالیست و بسیاری از روستاها در آستانه قطع کامل آب قرار گرفتهاند.
این بحران زیستمحیطی نه محصول طبیعت، بلکه نتیجهی مستقیم سالها غارت منابع زیستمحیطی توسط جمهوری اسلامی، پروژههای انتقال آب برای منافع سیاسی و نظامی و نبود هرگونه برنامهریزی علمی و شفاف بوده است. جمهوری اسلامی، به جای پاسخگویی به مردم، با امنیتیسازی بحران آب و محیط زیست، مسئولیت را به گردن طبیعت یا مصرف مردم میاندازد در حالی که جامعه ایران با همه معیارهای جهانی، جامعه ای کم مصرف است.
اکنون با ادامه این روند، خطر اختلافات محلی بر سر آب و زیستمحیط و مهاجرتهای اجباری داخلی واقعیتر از همیشه است. تنها با کنار زدن نظم فاسد و بازسازی سیاستهای زیستمحیطی بر پایه عدالت اجتماعی و مشارکت مردم، میتوان آیندهای برای زندگی در این سرزمین متصور شد.