درست در روز سهشنبههای نه به اعدام، در حالی که جمهوری اسلامی به صورت دسته دسته زندانیان را برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی برده بود، دقیقا در روز اوج اعتصاب درخشان و بیسابقه زندانیان قزلحصار علیه اعدام؛ سلطنتطلبان بار دیگر با دفاع تمام قد از مجازات اعدام، تقابل خود را با مطالبات عمومی جامعه ایران به نمایش گذاشتند.
داستان از اینجا شروع شد که سهشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴، سعید قاسمینژاد، مشاور ارشد رضا پهلوی و از چهرههای برجسته جنبش سلطنتطلبی در صفحه اکس خود نوشت: «نبود حکم اعدام در اسرائیل باعث شده که هر بار در ازای یک گروگان اسرائیلی زنده یا مرده تروریستهای خطرناک فلسطینی با دستان آلوده به خون مبادله شوند. در صورت وجود حکم اعدام در اسرائیل انگیزه فلسطینیان برای گروگانگیری کمتر، خطر امنیتی ایجاد شده توسط چنین مبادلاتی برای اسرائیل کمتر، و دنیا جای بهتری میبود.»
طبعا آن طور که انتظار میرفت، در جامعهای که جنبش علیه اعدام یکی از قدرتمندترین جنبشهای مبارزاتی آن است، به ساعت نکشیده موج گسترده اعتراضی علیه قاسمینژاد و طرفداران رضا پهلوی آغاز شد. همین مساله سبب شد که دیگر قسمخوردگان دربار پهلوی خجالت را کنار بگذارند و در حمایت از سعید قاسمینژاد، مجازات اعدام را تقدیس کنند و برای مخالفین خود در حکومت آینده ایران خط و نشان بکشند؛ این وقاحت نه فقط در شبکههای اجتماعی بلکه در تلویزیون منوتو هم از زبان آرزو علیزلفی، مجری شناختهشده این رسانه صراحتا بیان شد.
نکته اول در این باره سکوت و عدم موضعگیری رضا پهلوی به چنین حمایت صریح مشاورش از مجازات ضدانسانی اعدام است؛ رویکردی که سابقه هم دارد و حتی وقتی همسرش (یاسمین پهلوی) علنا خواستار اعدام «ملا، چپی، مجاهد» شد، صدایی از «شاهزاده» در نیامد. به نظر میرسد در حالی که از بالا تا پایین این «دربارِ در تبعید» مدافع مجازات اعدام هستند و هنوز به قدرت نرسیده در رویاهای خود چوبههای دار را برپا میکنند، پادشاه ترجیح میدهد به جای موضعگیری صریح درباره مجازات اعدام، به روضهخوانی درباره «دموکراسی سلطنتی» آینده ایران ادامه دهد.
مورد دیگر که باید مورد توجه قرار داد اینکه دفاع از مجازات اعدام، آن هم همزمان با یکی از باشکوهترین اقدامات اعتراضی علیه اعدام در زندان قزلحصار، نمیتواند تصادفی باشد. وقتی مشاور ارشد رضا پهلوی، حامیان اصلی سیاسی و رسانهای او و لشکر شعبان بیمخهای پهلوی، همگی همصدا در شبکههای اجتماعی برای دفاع از اعدام به خط شدهاند، نظرها به سازمانیافتگی این حرکت جلب میشود.
وگرنه فعالین سیاسی آن هم با چنین سوابقی به خوبی میدانند که در شرایط حساس سیاسی این چنینی، باید از هر گونه موضعگیری ابهامزا یا واکنشبرانگیز که خصوصا به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود پرهیز کنند؛ آنها اما عامدانه پرهیز نکردند و همزمان با اینکه کرور کرور حکومت اعدامی جوانان را در زندانهای کشور به قتل میرساند، ترجیح دادند از مجازات اعدام (حالا با اسم رمز اعدام در اسرائیل) دفاع کنند.
واقعیت اما این جاست که اساسا سلطنتطلبان، رضا پهلوی و هوادارانش بنا به مصالح جنبش سیاسی خود، نه فقط با مجازات اعدام مخالفتی ندارند بلکه برای ایجاد و تثبیت حکومت مدنظر خود پس از سرنگونی، به بخش مهمی از ابزارها و دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی از جمله اعدام و زندان نیاز دارند. آنها میدانند که برای سرکوب جامعه پیشرو و مدرنی چون ایران با آن خواستههای حداکثری مردم، برقراری یک حکومت سلطنتی سرمایهداری آن هم پس از سرنگونی وحشیترین حکومت کنونی دنیا، مجازات اعدام برای حذف مخالفین ضروری است؛ مخالفین سیاسی که محمدرضا پهلوی از آنها به عنوان «تروریست» یاد میکرد.
با این وجود، ما مردم، فعالین و تشکلها که در جنگی مستمر علیه حکومت اعدامی هستیم، باید هر گونه تلاش از سوی سلطنتطلبان یا هر نیروی سیاسی در دفاع از مجازات اعدام را با قدرت پاسخ دهیم. برای اینکه ایران فردا جایی برای اعدام نداشته باشد، همین امروز است که باید دست به کار شد و هر نیروی سیاسی که پایبندی خود به لغو بی قید و شرط مجازات اعدام را اعلام نمیکند، رسوا کرد و به حاشیه فضای سیاسی راند.