«او یه متجاوز است، قاتل است، قاچاقچی مواد مخدر، بزهکار، نژادپرست، تجزیهطلب، لومپن، پرستوی نظام، خائن به کشور، اختلاسگر، شیاد، دزد، جنایتکار و …»؛ اینها گوشهای از استدلالهایی است که حتی اگر به زبان نیاید، در عمل مانع و در خوشبینانهترین حالت ترمزی است بر سر راه مخالفت قاطع با مجازات ضدانسانی اعدام، این «قتل عمد دولتی» و ابزار اعمال قدرت سیاسی حکومتها.
بخشی از این شبهاستدلالات آن چیزی است که این روزها به مساله حکم اعدام امیرحسین مقصودلو، با نام هنری تتلو گره خورده؛ خوانندهای که از فعالیتهای هنری و زندگی شخصیاش گرفته تا مواضع سیاسی و حتی زندانی بودنش، مملو از حاشیههای بسیار و بحثهای موافق و مخالف تمامنشدنی است. تا جایی که بعضا این پرسش مطرح میشود که مرز مخالفت با اعدام کجاست و چه رویکردی باید در مورد احکام اعدام شخصیتهای مورد مناقشه و جنجالبرانگیز داشت؟ آیا مخالفت با مجازات اعدام میتواند تابعی از منافع و انگیزههای اجتماعی و سیاسی معینی باشد؟
در ابتدا مختصرا ببینیم ماجرای پرونده تتلو چیست: ماهها قبل حکم اعدام امیرحسین مقصودلو به اتهام «سب النبی» صادر میشود، سخنگوی قوه قضائیه حکومت در فروردین ۱۴۰۴ از نقض حکم اعدام او و تبدیل آن به مجازات حبس صحبت به میان میآورد، در میانه اردیبهشت ۱۴۰۴ خواهر تتلو مدعی میشود که حکم اعدام برادرش کماکان لغو نشده، هواداران تتلو کارزار گستردهای برای لغو اعدام او ترتیب میدهند، و نهایتا سردسته دستگاه آدمکشی حکومت اعدامی، غلامحسین محسنی اژهای مخالفت خود را با این حکم اعلام میکند و پرونده تتلو وارد روند حقوقی میشود که رئیس قوه قضائیه رژیم در راستای لغو کامل حکم اعدام این زندانی گام بردارد.
از آنجا که هر آنچه به تتلو مربوط است بوی حاشیه و جنجالهای پر سر و صدا میدهد، صدور یا نقض حکم اعدام او که اتفاقا به بحثهای زیادی دامن زده، کلیدیترین مساله و اصلیترین حقیقت را از معرض توجهات به کنار زده است. این حقیقت که استراتژی جمهوری اسلامی برای حفظ نظام از طریق گسترش کمسابقه چوبههای دار چنان پیشروی داشته که دارد برای چهرههای شناختهشدهای چون تتلو با میلیونها هوادار که اتفاقا سابقه خوشخدمتی به خود نظام را هم دارد، حکم مرگ صادر میکند. این اصل ماجرا و پیامی است از سوی حکومت به کل جامعه که ما برای ماندن، از شما جان میگیریم و برای کشتن شما نیز تبعیضی قائل نمیشویم. در نتیجه نکته حائز اهمیت اول این است که نباید در باتلاق بحثهای مربوط به حکم اعدام تتلو گیر کرد و نوک پیکان اعتراض عمومی جامعه فورا به سمت جمهوری اسلامی نشانه رود که در راستای اشاعه ارعاب بیشتر در جامعه، طعمههای گندهتری برای کشتن در نظر گرفته است.
نکته نادرست بعدی سکوت یا انفعال در برابر صدور حکم اعدام برای تتلو به دلیل کارنامه تاریک اجتماعی سیاسی او و فعالیتهای به شدت زننده و زنستیز او است. اینجا باید صریح و بیپرده اعلام کرد، مخالفت با اعدام تبعیضبردار نیست و باید از زندانی سیاسی گرفته تا تمامی شهروندان و همه انسانها را شامل شود؛ اگر چنین نباشد، نه فقط باید مورد نقد شدید قرار گیرد بلکه اساس ماجرا را درک نکرده است. اینکه مخالفت با مجازات اعدام و مبارزه در جنبش علیه اعدام نه فقط برای نجات جان انسانها، بلکه خلع سلاح کردن حکومتهایی چون جمهوری اسلامی از یک ابزار مهمشان برای سرکوب و کنترل جامعه است؛ اعدام در تمامی طول تاریخ امری تماما سیاسی بوده و با اهداف سیاسی انجام میشود، خواه قربانیاش زندانی سیاسی باشد، یک روشنفکر رادیکال، قاچاقچی مواد مخدر یا حتی یک لومپن زنستیز متجاوز.
با همه این تفاسیر و با در نظرداشت همه ملاحظات فوق، اولا باید تاکید کرد که حکم اعدام امیرحسین مقصودلو (تتلو) باید فورا لغو شود و مخالفت بیقید و شرط با مجازات اعدام باید در صدر توجهات و اعتراضات مردمی قرار گیرد. دوما باید به این مهم توجه کرد که مستقل از اقدامات خوب و موثری که برای لغو احکام اعدام توسط انسانهای آزادیخواه صورت میگیرد، صدور و اجرای احکام اعدام مادامی که جمهوری اسلامی هست برقرار خواهد بود و تنها شدت و میزان آن دوره به دوره و به اقتضای اوضاع سیاسی متفاوت میشود. اگر میخواهیم این مجازات ضدانسانی را ریشهکن کنیم، مسیری جز مبارزه وسیعتر و قدرتمندانهتر علیه اعدامها در ایران، گسترش و تقویت مبارزات علیه حکومت و حرکت به سوی سازماندهی اعتراضات و اعتصابات سراسری و پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی وجود ندارد. پیششرط امحاء مجازات اعدام در جامعه، نابودی حکومت اعدامی در ایران است.
مطلبی از میثم عتیق
۱۴ مه ۲۰۲۵
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴