نزدیک به یک ماه از اعلام آتشبس میان جمهوری اسلامی و اسرائیل میگذرد؛ آتشبسی که بدون هیچگونه تفاهم، توافق یا قرارداد معینی به جنگ موقتا خاتمه داد و صرفا با این هدف انجام شد که به حکومت اسلامی فرصتی محدود دهد تا خارج از روند تداوم و تشدید جنگ تسلیم شود و شروط آمریکا، اسرائیل و اتحادیه اروپا در زمینه برنامههای هستهای، موشکی و نیابتی را بپذیرد؛ فرصتی نهایی به حکومت برای ایجاد تغییرات اساسی عاجل در زمینه سیاستگذاریهای کلان، بدون نیاز به تداوم جنگ و با تکیه بر دیپلماسی.
اما وقتی سران نظام پس از آتشبس یک به یک از زیرزمین بیرون آمدند، رجزخوانیها و تهدیدات جهان از سر گرفته شد، اقدامات نظامی که به خاطر توقف آنها جنگ شده بود، مجددا ادامه پیدا کرد؛ انگار اصلا جنگی رخ نداده و ۱۲ روز تحقیر، شکست و اضطراب سقوط کاملا به فراموشی سپرده شده و آب از آب نظام جمهوری اسلامی تکان نخورده است.
در متن این شرایط که دولتهای غربی توپ را با فراغ بال در زمین جمهوری اسلامی گذاشتند تا تصمیم نهایی خود را به جهان اعلام کند، نتیجه این شد: عباس عراقچی ۳۰ تیرماه در مصاحبه با فاکس نیوز بر غنیسازی اورانیوم، برنامه موشکی و تداوم حمایت رژیم از نیروهای نیابتی تاکید کرد و در کنار آن به دروغ گفت نابودی اسرائیل و قتل مقامات آمریکایی هیچگاه سیاست جمهوری اسلامی نبوده است؛ مسعود پزشکیان ۳۱ تیرماه در گفتگو با الجزیره دستکشیدن جمهوری اسلامی از غنیسازی و نابودی پروژه هستهای آن را توهم دولتهای غربی دانست؛ سپاه پاسداران هم که عملیاتهایش در منطقه و ارسال سلاح به نیروهای نیابتی را از سر گرفته، ۳۰ تیرماه یک آزمایش موشکی تحت عنوان “ماهوارهبر” انجام داد که تقریبا بر همه مسجل است که این تست موشک قارهپیما بوده با این هدف که در آستانه دیدار با مقامات اروپایی، تهدید کند که برد موشکهای ما به خاک اروپا نیز میرسد.
این صحنهای است که میبینیم. با جمهوری اسلامی دو ماه مذاکره کردند، با او ۱۲ روز جنگ کردند، سران نظامیاش را کشتند و زیرساختهای هستهای و نظامیاش را نابود کردند، به او با آتشبس فرصت دادند تا تغییر کند؛ اما پس از یک ماه، حتی با ذرهبین هم نمیتوان نشانههایی دال بر تسلیم، کرنش یا خوردن جام زهر توسط خامنهای مشاهده کرد. میگویند جنگ نمیخواهیم و در دیپلماسی را هم باز گذاشتهایم. مشکل اینجا است که نمیدانند با گذر از در باز دیپلماسی چه بگویند و با چه کارتی روی میز مذاکرات بازی کنند؛ هر کارت به دردبخوری که بود، در قمارهای قبلی دود شد و به هوا رفت.
این وضعیت البته خارج از تمایلات مقامات جمهوری اسلامی است؛ این وضعیت به معنای دقیق کلمه یعنی آچمز، بنبست است، نه راه پس دارند نه راه پیش. وضعیتی مرگبار که اگر در دل آن شروط غرب را بپذیرند، سرنگون خواهند شد؛ اگر هم نپذیرند وارد جنگی با مقیاس بسیار بزرگتر شده و باز هم سرنگون میشوند. این درماندگی و بنبست سیاسی، علت و زمینه تکرار شعارها و سیاستهای نخنمای قبلی است که این روزها در شرایطی جدید، از زبان مقامات حکومت جاری میشود.
با این حال صحنه همینطور باقی نمیماند، «روز حساب نزدیک است» و جمهوری اسلامی باید تصمیماتی عاجل، دورانساز و دردناک بگیرد. اسرائیل از نظر نظامی برای حملات آتی آماده است و تنها به این دلیل، صبورانه کنار ایستاده که به دیپلماسی فرصت پیشروی دهد؛ دولتهای اروپایی در حال فعالسازی مکانیسم ماشه هستند که در صورت اجرا فروپاشی تمامعیار، تنها سرنوشت قابل تصور برای اقتصاد جمهوری اسلامی خواهد بود؛ آمریکا هم ضمن اعمال فشار به حکومت و تلاش برای محدود و منفعل ساختن نیابتیهای رژیم در عراق، لبنان و غزه، همزمان در حال ایجاد اجماع و هماهنگیهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی است.
میگویند «سیاست هنر مُمکنات است» و به همین دلیل تا حد زیادی قابل پیشبینی نیست؛ با این وجود اتخاذ تصمیم فوری و کلان در مورد برنامه هستهای، موشکی و نیابتی همان آشی است که تحت فشار غرب، پایِ علی خامنهای و کلیت نظام نوشته شده و راه گریزی از آن نیست. از آنجا که اَعمال و صحبتهای مقامات رژیم هیچگونه سیگنالی مبنی بر در دسترس بودن چنین تصمیمی در آینده نزدیک ندارد و به نظر درب جمهوری اسلامی قرار است به همان پاشنه قبلی بچرخد؛ گزینه دیگری جز این نمیماند که فکر کنیم در هفتهها و ماههای پیش رو شاهد تحولاتی فراگیر خواهیم بود که میتواند از جنگ و فروپاشی تا شورشها و خیزشهای مردمی را در برگیرد. جمهوری اسلامی به پایان خط رسیده، راهحلی هم روی میز نیست، چشماندازی هم ندارند؛ تنها به این دلخوش کردهاند که پرش از این ستون به ستون بعدی، فرجی برای آنها به همراه بیاورد.
میثم عتیق
۱ مرداد ۱۴۰۴
۲۳ ژوئیه ۲۰۲۵