در حالی که بر اساس آمار رسمی و گزارشهای مستقل، بیش از یک میلیون کودک و نوجوان در ایران از تحصیل بازماندهاند؛ شکاف طبقاتی در نظام آموزشی هر روز عمیقتر میشود. در مناطق محروم، بسیاری حتی به امکانات ابتدایی آموزشی و مدارس ایمن دسترسی ندارند، اما در تهران و شهرهای مختلف، مدارس غیرانتفاعی با شهریههای ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان در سال، به باشگاههای اختصاصی فرزندان ثروتمندان تبدیل شدهاند.
این نظام آموزشی عملاً دو ایران ساخته است، یکی برای طبقه مرفه با بهترین معلمان، امکانات و مسیر تضمینی برای قبولی در دانشگاههای برتر و دیگری برای اکثریت مردم که از ابتداییترین فرصتهای برابر خود را محرومشده میبینند.
این ساختار طبقاتی در نظام آموزشی جمهوری اسلامی، امکان «تحرک اجتماعی» را بهشدت محدود کرده است. در چنین شرایطی، اگر خانوادهای توان مالی نداشته باشد، فرزندش تقریباً هیچ شانسی برای رقابت برابر ندارد. نتیجه آنکه آموزش، که باید ابزاری برای پیشرفت و برابری باشد، به ابزار بازتولید نابرابری و ستم تبدیل شده است.
همزمان، کیفیت آموزش در مدارس دولتی بهدلیل کسری بودجه مزمن (سالانه بیش از ۲۳٪)، کمبود معلم، فرسودگی فضاهای آموزشی و محتوای عقبمانده مذهبی و حکومتی، به پایینترین سطح رسیده است. میانگین پایین نمرات و افت تحصیلی گسترده، نشانهای روشن است که امید و انگیزه برای یادگیری در میان اکثریت دانشآموزان از بین رفته است.
نظام آموزشی جمهوری اسلامی نهتنها به آموزش علمی و مهارتآموزی بیتوجه است، بلکه آن را در خدمت تبلیغ مذهب شیعه و تثبیت سلطه سیاسی خود قرار داده و این روند، آیندهی یک نسل را به گروگان گرفته است.