درگیری رویداده در درمانگاهی در قم میان یک آخوند و یک زن (زن قمی) سر مساله حجاب اجباری، فضای سیاسی ایران را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است. این واقعه در کنار شجاعت و جسارت مثالزدنی این زن که نمادی از زنان سرکش و مبارز ایران است و همچنین تعرض آشکار به یک آخوند به عنوان نمادی از جمهوری اسلامی، حاشیهایهایی را هم به همراه داشته که نوشته حاضر توجه خود را بیشتر به آنها معطوف میکند.
در پی انتشار فیلم کامل درگیری توسط رسانههای فارسیزبان، موجی از اعتراضات در شبکههای اجتماعی به راه افتاد؛ از آنجا که سایبریهای جمهوری اسلامی زن قمی را «سلیطه» خطاب کردند، موجی در حمایت از این زن پدید آمد و کاربران با هشتگ #ما_سلیطهایم پیامهای کتبی یا تصویری خود را منتشر کردند. این موضوع باعث شد با توجه به معنای اجتماعی منفی که صفت سلیطه در جامعه ایران برای یک زن در خود دارد، در میان مخالفین حکومت دو دستگی پدید آید و این مساله به بحثهای طولانی دامن زده است.
قبل از اینکه به خود موضوع این هشتگ بپردازیم باید روی این مساله تاکید کنیم، هر آنچه درباره هشتگ #ما_سلیطهایم گفته میشود، جدالهایی که موافقین و مخالفین انجام میدهند، نباید سر سوزنی در اصل موضوع خللی ایجاد شود و نوک پیکان حمله اعتراضات جامعه تحت هر شرایطی باید متوجه جمهوری اسلامی باشد. در میان جر و بحثها لحظهای نباید عمامهای را فراموش کنیم که زن قمی به پایین انداخت؛ نباید اجازه دهیم که مساله حجاب اجباری، تعرض به حقوق انسانی افراد و نقض کرامت انسانی شهروندان که اصل ماجرای درگیری زن قمی و آخوند است، به حاشیه رود.
آیا بحث بر سر معنای واژه سلیطه است؟
معنی واژه سلیطه را که مشخصا برای زنان به کار گرفته میشود نمیتوان از مناسبات عقبمانده مردسالارانه حاکم بر دورههای تاریخی جدا کرد. به همین خاطر وقتی معنی لغوی آن را با نسخه مذکرش مقایسه میکنید، معنا سرتاپا عوض میشود. واژه «سلیط» بر اساس مقایسه لغتنامههای معتبر فارسی معنای «تیززبان، زباندراز، مرد فصیح، درشتگو» دارد. اما وقتی «ه» تانیث به آن اضافه میشود، معنا کلا عوض میشود و بار زنستیزانه مییابد؛ تا جایی که «سلیطه» در همان لغتنامهها معنای «زن هرزهچانه، زباندراز، فتنهانگیز، هرزه، پتیاره، پرخاشگر» و مشابه اینها میگیرد. ناظم الاطباء که در قرن سیزده شمسی در زمینه دستور زبان فارسی تحقیقات گستردهای داشته، تفاوت معنای سلیط و سلیطه را که نمایانگر روح جهان مردانه دوره اوست، چنین توضیح میدهد: « (این صفت) مدح است برای مرد و ذم است برای زن».
حتی ضربالمثلهایی هم که تاریخا در میان بخشهای مختلف ایران رواج داشته، مواردی چون « زن سلیطه شوهر مرد است» یا « زن سلیطه سگ بی قلاده است»، به خوبی نشان میدهد که وقتی این صفت خطاب به زنان استفاده میشود، دستور زبان فارسی دگرگون میشود و مناسبات ضدزن هر چه میخواهد بار زنان میکند؛ تا جایی که برای زنان سلیطه را هم به معنای «هرزه» میتوان استفاده کرد، هم به معنای واقعی آن یعنی «تیززبان». در نتیجه تا جایی که به جدال حاضر روی هشتگ #ما_سلیطهایم برمیگردد، به نظر نمیرسد که جنگ بر سر لغات باشد، بلکه همانند هر چیز دیگر در جامعه ایران با جدالهای سیاسی و تقابل جنبشها روبرو هستیم. بنابراین باید از ریزهکاریهای فنی ادبیات فارسی کمی فاصله بگیریم تا متوجه شویم دور و برمان دارد چه اتفاقی میافتد.
چه کسانی مخالف «ما سلیطهایم» هستند؟
الف: جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش: طبیعتا مواضع سیاسی ضدزن طرفداران حکومت، همانها که زن قمی را سلیطه خطاب میکنند به گونهای است که با چنین موج اعتراضی مخالفت داشته باشند. اما آنچه که برای آنها مهمتر است اینکه در فضای ایجاد شده تا آنجا که میتوانند جهت بحثها را به جایی ببرند که با صورت گرفتن بحثهای بیانتها روی عبارت «ما سلیطهایم»، اصل موضوع یعنی نقض آشکار حقوق زنان توسط حکومت آپارتاید جنسیتی را حاشیهای کنند و فشارها را از روی جمهوری اسلامی کمتر کنند.
ب: بخشهای ارتجاعی اپوزیسیون: طبعا تمامی نیروهای اپوزیسیون حامی زن قمی هستند و در برابر جمهوری اسلامی از او دفاع میکنند. اما برای بخشهایی از این نیروها که کمابیش به جنبشهایی تعلق دارند که مذهب، ناسیونالیسم، اخلاقیات و «فرهنگ اصیل ایرانی» در آنها نقش پررنگی ایفا میکند، خطوط قرمزی همیشه وجود دارد که نباید از آنها رد شد. این نیروهای عقبمانده که از جهاتی ویژگیهای جمهوری اسلامی را دارا هستند، مخالف هر گونه تغییر عمیق و رادیکال در بنیانهای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی جامعه هستند. با «ما سلیطهایم» مخالفند، اعتراض عریان را با هرزگی یکی تلقی میکنند، زن ایرانی را «بانوی نجیب آریایی» میخوانند، برای حمایت از رنگینکمانیها عرق شرم از سر و رویشان پایین میریزد و هر تغییر رادیکال در مبارزات مردم خم به ابرویشان میآید. اینها هواداران نظم کهنه (اما نه به کهنگی که جمهوری اسلامی دایر کرده) هستند و با در دست داشتن یک استدلال دروغین که ظاهرا «مردم ایران مذهبی، سنتی، ملیگرا و پدرسالار هستند»، ترمز هر پیشرفت و تحول اجتماعی و سیاسی در ایران میشوند. به طور مشخص سلطنتطلبان و حواریون مشروطهخواه و همچنین طیفهای رنگارنگ جنبش ملی-اسلامی (از مجاهدین گرفته تا اصلاحطلب) به تناسب شرایط و موضوع مورد بحث، این نقش بازدارنده تحولات رادیکال را ایفا میکنند
ج: بخشی از فعالین سیاسی و اجتماعی: بر خلاف گروه قبل، دسته مخالف دیگری هم هستند که ضمن حمایت قاطع از حقوق زنان در ایران، ملاحظاتی را به شیوه بیان اعتراض وارد میکنند. به طور مثال این روزها دائما میشنویم که «نباید واژه ضدزن سلیطه را که اساسا از ادبیات حکومت نشئت میگیرد، برای مبارزات زنان استفاده کنیم.» در رابطه با این گروه اما کمی باید تامل کرد و بحثهای مطروحه آنها را با استدلال، مثالهای تاریخی مشابه و فاکتورهای مهم سیاسی در دل تحولات جاری جامعه توضیح داد و قانعشان کرد. از تجارب تاریخی جنبشهای زنان و رنگینکمانی گفت که چگونه کلمات و عبارات ضدزن و کوییرستیز را به سلاحی برای اعتراض به همان مناسبات ارتجاعی تبدیل کردند. باید به این بخش توضیح داد که #ما_سلیطهایم مانند بسیاری دیگر از حرکتهای اجتماعی یک پدیده مادی برخاسته از دل یک جنگ سیاسی معین مردم با حکومت است و به همین دلیل باید در وهله اول اهمیت سیاسی این مبارزه را مورد توجه قرار دهند.
جدال اصلی بر سر چیست؟
همه بحثهای بالا را کردیم، اما وقتی گرد و خاکها خوابید و موافقین و مخالفین دست از سر همدیگر برداشتند، تازه میرسیم به حقیقت اصلی که در شریانهای جامعه انقلابی ایران جریان دارد. تازه میفهمیم که این بحثها رعدی در آسمان بیابر نیستند، زمینهها و دلایل عمیقتری دارند و جنگی مستمر میان جنبشهای سیاسی مختلف با مختصات و آرمانها متفاوت و متضاد را نمایندگی میکنند.
ماجرا این است که در شهریور ۱۴۰۱ در جامعه ایران انقلابی آغاز شده است که «رنسانس فرهنگی» یکی از وجهههای اصلی آن است. انقلاب زن زندگی آزادی با نقش محوری جوانان، زنان، رنگینکمانیها، دانشجویان و دانشآموزان پا به عرصه گذاشته تا اتفاقا زیر میز همه مناسبات فرهنگی، اخلاقی، مذهبی و اجتماعی موجود بزند. این انقلاب میخواهد اوضاع جامعه را از ریشه دگرگون کند و مدرنترین، پیشروترین، رادیکالترین و انسانیترین مناسبات را در زندگی فردی و اجتماعی شهروندان برقرار کند؛ و در این مسیر دست مذهب، ناسیونالیسم، خرافات، اخلاقیات و حتی خانواده و هر نیروی دیگری که سد راهش شود را کوتاه خواهد کرد.
بنابراین وقتی با چنین نیروی عظیم سیاسی در سطح جامعه ایران روبرو هستیم که «هیچ خدایی را بنده نیست» و به هیچ چیز مرتجعی تن نمیدهد، این مساله برخی نیروها و جنبشهای اجتماعی سیاسی را با تناقضاتی جدی مواجه میکند. این میزان از رادیکالیسم جوانان که به راحتی ظرف ۲۴ ساعت #ما_سلیطهایم را ترند میکنند، برای جریانات ملی-اسلامی یا سلطنتطلب هضمپذیر نیست و تلاش میکنند در برابر آن بایستند. اینجاست که ساحت سیاست تعیینکننده میشود که چه سازمانها و احزاب سیاسی هستند که میتوانند رادیکالیسم و ماکزیمالیست بودن جوانان در ایران را در عرصه سیاست نمایندگی کند؛ اینجاست که مهم میشوند که همین جوانان پرشور و انقلابی از میان مجموعه متکثر نیروهای سیاسی، کدام جریان، حزب یا سازمان را به عنوان انتخاب سیاسی برمیگزینند.
کلام آخر؛ این جدالهایی که سر مساله کارزار #ماسلیطهایم به راه افتاده است گذرا است و نیروی عظیم اجتماعی انقلاب زن زندگی آزادی همه این مخالفین را پشت سر میگذارد تا اینکه فردا روزی بار دیگر سر موضوعی دیگر با همین نیروهای ارتجاعی روبرو شود، فضا دوباره قطبی شود و بار دیگر پاسخ این نیروهای ترمز انقلاب را بدهد. با این وجود، ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که تاکید کنیم ورای همه این بحثها و جدالها، قاطبه کسانی که با کارزار #ماسلیطهایم همراه شدند، آن را حرکتی در ادامه انقلابشان دیده و به همین دلیل بسیاری از پیامهای آنها، چنین پایانی داشت: «زن زندگی آزادی…#ما_سلیطهایم»
مطلبی از تحریریه رنگینکمانان ایرانی
۲۱ اسفند ۱۴۰۲