برنامه سرگرمی عشق ابدی که در قالب رئالیتی شو و با محوریت روابط فردی و انتخاب عشق و زوج در قالب رقابت بین چندین دختر و پسر، در حال پخش است؛ این روزها از جهات متفاوتی بسیار مورد توجه، بررسی و نقد قرار گرفته است؛ موضوعی که ایجاب میکند در این نوشته کمی به آن بپردازیم.
این برنامه، نسخه ایرانی مجموعههای جهانی رئالیتی شو، مبنی بر انتخاب زوج در یک ویلا بر محوریت انتخاب و رد کردن افراد در طول برنامه است؛ انتخابهایی که در آن عموما همان معیارهای معمول کالایی و نظام سرمایهداری و حساب و کتابهای ظاهری مورد استفاده قرار میگیرد؛ موضوعی که با چاشنی چالشهای بین فردی، بحثهای روزمره و ایجاد جاذبههایی از قبیل دعوا، غیبت و حذف افراد، به مخاطب عرضه میشود.
اما پیش از هر چیز باید مبانی کلیت پروژه «عشق ابدی» را در چندین جمله خلاصه میکنیم:
الف: کالاییسازی روابط عاطفی-جنسی افراد و انطباق آن با ارزشها و هنجارهای سرمایهدارانه به جای روابط انسانی میان افراد.
ب: بازتعریف زنستیزی و سنتها، باورها و مناسبات عقبماندهای که دست آخر بازنده آن زنان هستند؛ این کار با ظرافتی خاص، در پوستهای مدرن و امروزی صورت میگیرد.
ج: جایگزینی سلبریتیها و شخصیتهای نمایشی جهان امروز با انسانهای واقعی با دردها، آمال و ویزگیهای متفاوت اما واقعی. کاراکترهای این برنامه زندگی نمیکنند، اجرای شو میکنند.
د: تبلیغ منزجرکننده روابط ابدی و رویایی، آن هم با انگیزه و مشوق دریافت پول و جایزه هنگفت مسابقه؛ این همان داستان تکراری تاریخ تکهمسری و کلیشههای جنسی و جنسیتی است که در شمایلی جدید برای مخاطب ظاهر میشود.
ه: با وجود همه این نقدها، بازدید میلیونی ایرانیها از عشق ابدی، تصویرگر شکست کامل سیاستهای فرهنگی حکومت در زمینه روابط جنسی-عاطفی است و نشانهای از عطش جامعه برای دستیابی به الگوهای آلترناتیو.
در فضایی که پس از انقلاب زن زندگی آزادی در ایران شکل گرفته، بدون شک نگاه و نقد افراد به مسائل نیز انسانیتر و متفاوتتر شده است. فضایی که هم به دنبال نقد گفتمانهای مذهبی، ضدزن، هموفوب و ترنسستیز و در ضدیت با افراد دارای معلولیت است؛ و هم به دنبال دفاع از حق زندگی انسانی، روابط جنسی انتخابی آزاد و مسئولانه و اولویت به انسان به جای مفاهیم ارتجاعی نظیر غیرت، ناموسپرستی، مذهب و مانند آن است.
با این وجود، سوالی که پیش می آید این است که آیا ما خود افراد بیننده این برنامه، عشق و روابط فردی را در زندگی و دنیای اطراف خود، فقط در قالب بدنها و چهرههایی با استاندارد زیبایی رسانه و مد میسنجیم؟ یا اینکه نه، در روابط خود مشاهده میکنیم که انسانها جذب افرادی با بدنهای متفاوت، گرایش جنسی متفاوت، وضعیت معلولیت و سلامتی متفاوت و همچنین توانایی مالی ناهمسان شدهاند؟ در نظرگاه دومی، همین امروز و در قید حیات جمهوری اسلامی، انسانهای عادی جامعه، عشق و زیبایی را در مفاهیمی متفاوت زیست میکنند.
وقتی شاهد هستیم در برنامه عشق ابدی، به شکل مرتب افراد مورد ستم در جامعه، همجنسگرایان، افراد ترنسجندر، کوییرها و افراد دارای معلولیت مورد تمسخر قرار میگیرند؛ وقتی میبینیم که این برنامه چنان آغشته به بازتولید زنستیزی، هموفوبیا، ترنسفوبیا، کوییرستیزی، تمسخر معلولین، جنسیتزدگی و حتی خشونت علیه زنان است که در نقطه اوج آن، برخورد کاراکتر سیاوش در قسمت ۲۶ با کاراکتر ترانه صورت میگیرد؛ این سوال مطرح میشود که مشکل چیست و ریشه درد کجاست؟!
بدون شک تا زمانی که طبقه حاکم و یک درصدی جهان به دنبال استثمار و کالایی کردن همه چیز هستند، از هر فرصتی استفاده میکنند تا با برنامههایی چون عشق ابدی به تولید و بازتولید گفتمانهای خود بپردازند، ریشه ماجرا دستنخورده باقی میماند. چه در ایران چه در سطحی جهانی، مادامی که نیروهای رادیکال و پیشرو با ایجاد تغییرات سیاسی-اقتصادی عمیق برای از بینبردن ریشههای زنستیزی، هموفوبیا و کالاییسازی روابط انسانی، دست به کار نشوند؛ این مناسبات و گفتمانهای عقبمانده و ضدانسانی در جوامع خود را مرتبا بازتولید میکنند، رسانههای مدافع نظم موجود هم به ابزار اشاعه آنها تبدیل میشوند، برای آن برنامه تولید میکنند و همان مناسبات عقبمانده را به خوراک فرهنگی نسلهای جدیدتر تبدیل میکنند.
طبعا برای چنین تغییراتی باید توجه داشت که نیاز به فرهنگسازی تودهای از طریق کسب قدرت سیاسی توسط نیروهای پیشرو و برابریطلب وجود دارد؛ امری که در ایران با انقلاب زن زندگی آزادی در حال پیشروی است و پیروزی آن میتواند به تغییراتی عظیم در جامعه ایران در همه سطوح فرهنگی و انسانی منجر شود. هر چند باید اشاره کنیم، این انقلاب هنوز به پیروزی نرسیده، زمینههای اجتماعی را در زمینه مسائل جنسی و جنسیتی چنان دگرگون کرده که اساسا تولید برنامههایی مثل عشق ابدی در مورد مسائل که پیشتر حساسیت بالایی روی آن وجود داشته، امکانپذیر شده است.
مهران حمیدی
۱۵ خرداد ۱۴۰۴
۵ ژوئن ۲۰۲۵