در واپسین هفتههای گرمای تابستان، کشوری کوچک در آسیای جنوبی زنگها را برای مردم دنیا به صدا درآورد؛ این بار اما نه تحت نام قله باشکوه اوِرِست در هیمالیا، بلکه به نام اعتراضاتی که خود مردم نپال آن را «انقلاب نسل زِد» نامیدهاند. انقلاب در کشوری کوچک، تازه تاسیس، فقیر و گرفتار در بحران ناتمام فساد اقتصادی و سیاسی؛ کشوری که بنا به گزارشات، روزانه دو هزار نیروی جوان برای پیدا کردن کار از آن فرار میکنند. اما از قدیم گفتهاند، چرخ ظلم و ستم همواره به راحتی نمیچرخد. اینجاست که اعتراضات باشکوه نپال در شهریور ۱۴۰۴ آغاز میشود.
شروع ماجرا از آن بود که دولت نپال اعلام کرد میخواهد فیلترینگ شبکههای اجتماعی در این کشور را اعمال کند که طی آن پلتفرمهای اکس (توییتر سابق)، یوتیوب و فیسبوک مسدود یا با محدودیتهای جدی روبرو خواهند شد. همین مساله مانند جرقه یک انفجار اجتماعی بود که جوانان و مردم معترض در مقیاسی باورنکردنی به خیابانها بیایند؛ به اماکن و ساختمانهای دولتی حمله کنند، ساختمان پارلمان را به آتش بکشند، سیاستمداران از همه احزاب فاسد را به باد مشت و لگد بسپارند و حتی خانههای تعدادی از آنها را به آتش بکشند. نفرت از سیاستمداران از این جهت به ضرب و شتم کشید که همچون مورد آقازادهها در ایران، مردم نپال با پدیدهای به نام Nepo Kids روبرویند؛ فرزندان سیاستمدارانی که به مدد مکیدن خون مردم توسط والدینشان، از زندگی لاکچری ورای تصور عموم، بهرهمند هستند.
در چند روزی که از اعتراضات سراسری در این کشور گذشته، از روز سهشنبه ارتش حکومتنظامی اعلام کرده، خیابانها را میلیتاریزه کرده، کارش به نبرد خیابانی با معترضین رسیده و حتی به روی معترضین آتش گشوده که در نتیجه آن دهها نفر کشته و بیش از هزار نفر زخمی شدهاند. از سوی دیگر اما، جامعه سنگر را خالی نکرده و فشار اعتراضات مردمی تا همین جای کار باعث شد که دولت قانون فیلترینگ شبکههای اجتماعی را ملغی اعلام کند؛ سپس وقتی متوجه شدند که کار از این کارها گذشته، نخستوزیر این کشور مجبور به استعفا شد. یک شعار برجسته معترضین که ماهیت عمیق اعتراضشان را نشان میداد این بود: «به جای شبکههای اجتماعی، فساد را فیلتر کنید»
آنچه بیش از هر چیز در تحولات انقلابی نپال برای مردم دنیا جلب توجه میکند، موتور محرکه جوان این اعتراضات است؛ تا جایی که به جرئت میتوان گفت که دانشآموزان و دانشجویان، اصلیترین نیروی پیشبرنده اعتراضات خیابانی هستند؛ نسل جوانی که گرچه افکار، مطالبات و سبک زندگیشان مانند همه نسل زِد جهانی است، اما شرایط زندگیشان فرسخها با استانداردهای بشریت مدرن امروز فاصله دارد؛ شرایطی که حالا اما نسل جوان برای ایجاد تغییرات بنیادین در آن به میدان آمده است. گفتنی است این ویژگی نسلی اعتراضات نپال الهامبخش نسل زد در کشورهای دیگر بوده و در ایران هم در آستانه سومین سالگرد انقلاب زن زندگی آزادی مورد توجه دهه هشتادیها قرار گرفته است.
نکته دیگری که باید در مورد اعتراضات نپال مورد توجه قرار داد، پیوند آن با دیگر اعتراضاتی است که در ماههای اخیر در کشورهای مناطق جنوبی و جنوب شرق آسیا رخ داده است؛ مواردی از جمله اعتراضات در بنگلادش که به سرنگونی دولت انجامید و همین چند روز قبل در اندونزی ستونهای دولت را به لرزه درآورد. آغاز دور تازه انقلابها و شورشهای اجتماعی در منطقهای از جهان که دههها در آرامش نسبی بود، نشان دهنده این حقیقت است که سرمایهداری امروز جهان ما روی بشکهای از باروت گام برمیدارد؛ بشکهای که انفجار آن به جز جنگهایی که در خاورمیانه و اوکراین شاهدش هستیم، راوی داستان دیگری نیز هست: داستان انقلاب.