دوشنبه, می 20, 2024
اصلیجنبشهارنگین کمانیهاروایت گندم، دانشجوی کوییر از مقاومت و مبارزه خود در دانشگاه

روایت گندم، دانشجوی کوییر از مقاومت و مبارزه خود در دانشگاه

«دوشنبه ۲۵ مهر، روزی بود که بعد از حدود یک سال برای اولین بار «او» را دیدم. برای دیدنش ذوق دارم و همین تماشایش حال مرا خوب می‌کند. عصر است. عقربه ساعت ۵:۲۰ را نشان می‌دهد. آماده خروج از دانشکده می‌شویم.

به نزدیکی‌های درِ خروجی رسیدیم و متوجه سکوت کرکننده فضای دانشکده شدیم اما نمی‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم. با ممانعت گماشته‌های دانشگاه که نام حراست را بر خود نهاده اند، مواجه می‌شويم. ما دو نفر مورد تخاصم آنها قرار می‌گیریم. شالم را مانند همیشه بر دور گردنم انداخته‌ام زیرا علاوه بر اجباری دانستن حجاب، جنسیتم پذیرای این پوشش نیست. مامور حراست کارت دانشجویی مرا به زور می‌گیرد و در قبال شال انداختن لحظه‌ای من، آن کارت بی مصرف را پس می‌دهد.

از شدت فشار روحی متحمل شده، توان سکوت اتخاذ کردن را ندارم و یکی از ماموران را «بی شرف» خطاب می‌کنم. برخورد کلامی ما بصورت نه چندان سختی ادامه پیدا می‌کند که ناگهان یک مامور حراست دیگر که گویی ارباب آن‌ها است، ناسزا می‌گويد و شروع به تهدیدم می‌کند.‌ کار بالا می‌گیرد. سعی در کنترل قدم‌های سنگینم دارم. در لحظه، فکر مشت زدن به صورتش را از سر می‌گذرانم و در آستانه درگیری فیزیکی هستیم که با هدایت دو نیروی حراست و یک دختر محجّبه که دانشجو بود، صرفاً از دانشکده با «او» خارج می‌شويم و کار به زد و خورد نمی‌کشد.

بدلیل آسیب روحی موقتی که دیدم، در پیاده‌رو شروع به گریه کردن میکنم و نگاه‌ها به من جلب می‌شود.امروز قرار بود به آرامش برسم اما باز هم همه چیز خراب شد. تا مقصد با «او» راه می‌رویم و اندکی آرام میشویم. موبایل خود را پس از خروج از دانشکده، خاموش می‌کنم و هر لحظه پشت سرم را نگاه میکنم؛ بهتر است بگویم انتظار افرادی را می‌کشم که مسئولیت سلب آسایش وضعیت کنونی به آن‌ها بازمی‌گردد. به سلامت به خانه می‌رسم.‌ ارتباطم را برای چند روز با دوستان و آشنایانم به دلیل خطراتی که مرا تهدید می‌کند، قطع می‌کنم و از درد به خود می‌پیچم.

۲۵ مهر در ذهن من از آن رو ثبت می‌شود که با توحش مزدبگیران مستقر در دانشگاه روبرو شدم. هرچه از آن روز کذایی می‌گذرد، حالم بدتر می‌شود چون متوجه میشوم که دیگران (دوستان و آشنایانم) از من بیشتر آسیب دیده اند. دچار احساس گناه می‌شوم که چرا احساس قربانی شدن را پیدا کردم؛ در حالی که بسیاری از من بیشتر ضربه دیده اند. درد میگرنم عود می‌کند و سرماخوردگی هم به سراغم می‌آید.

اکنون و در بحبوحه خیزش دانشجویان آزادی خواه در سراسر کشور، به تازگی با برخوردها و ترفندهای تازه از سوی مزدوران دولت حداقلی روبرو شدیم که لزوم مقاومت در برابر آن بر همه‌ای ما واجب است.

گفتنی است این روایت، تنها تجربه آزار دیدن من در برابر سرکوب‌گران گماشته دانشکده علوم اجتماعی بود که قابل تعمیم به سایر دانشجویان نیست اما اگر روح مطالبه‌گری و مبارزه با ظلم ستمگر زمانه در هر فردی وجود داشته باشد؛ با چنین برخوردهایی و چه بسا سخت تر مواجه می‌شوند.

حال چه باید کرد؟ لزوم تشکّل یابی فمینیستی در چنین شرایطی بسیار ضروری است زیرا این خیزش در عین حال که به تمام فرودستان و آزاردیدگان متعلّق است، جنبشی فمینیستی در قلب خاورمیانه بوده که شعارهای مهمّ آن نیز متاثر از فمینیسم متاخر است که این موضوع بسیار جای تامل دارد و باید در عین مبارزهٔ جمعی، به اصلاح رفتارهای جنسیت زده خود در ارتباطات میان فردی نیز بیندیشیم تا راه رسیدن به انقلاب باشکوه خود را کوتاه تر کنیم. همچنین لازم به ذکر است که ما جمعی از دانشجویان دانشگاه های ایران، هرگز از مطالبات خود عقب نمیکشیم و هیچ چیز جلودار ما نیست.»

مقالات مرتبط

محبوبترین

آخرین نظرات